کد تقویم

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 89 آذر 4 , ساعت 9:9 عصر

مناجات نامه

الهی دل خوشم که الهی گویم........

الهی از دردم خرسندم که درمانش توئی.......

الهی در بسته نیست ما دست و پا بسته ایم.......

الهی تو پاک آفریده ای ما آلوده کرده ایم.......

الهی شکرت که نه فقیرم و حقیرم نه امیر و وزیرم........

الهی چون تو حاضری چه جویم و چون ناظری چه گویم......

الهی اگر ستارالعیوب نبودی ما از رسوایی چه می کردیم.........

الهی چه رسوایی از این بیشتر که گدا از گدایان گدایی کند..........

الهی ما بیچاره ایم تنها تو چاره ای . ما هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای.......

الهی پیشانی بر خاک نهادن آسان است دل از خاک نهادن دشوار است.......

 

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ